آرومم....

وقتی باران می بارد

تعداد کمی باران را حس می کنند ، می فهمند

بقیه فقط خیس می شوند

آرومم.......

چند سال پیش یکی بهم پیام داد

نظر شما راجع به عشق چیست؟

نه تنها جوابش رو ندادم 

حتی انتقالی گرفتم و از اونجا رفتم

آخه به شدت میترسیدم از شروع عشق پیامکی

مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید هم میترسه

آرومم.......

ازدواجم عقلانی بود

هرچند پر از تنهایی بود

آرومم.......

حالت تهوع دارم 

به گمانم آبستن حوادث جدیدم

حالت تهوع دارم نسبت به

آدمهایی که سرد و بی اعتنا

از کنارم عبور میکنند

آنقدر مغرور که  گویی

فلک سقف بشکافته و آنها فرود آمده اند

یادشان رفته که همه ما مسافریم

آرومم.......

چقدر احمقند 

آدم هایی که فکر می کنند

بدون زحمت کشیدن میتوان

خوشبخت زندگی کرد

با خواب و تنبلی و نت بازی 

زندگی تغییر نمی کند

آدم های دیگر مسئول خوشبخت کردن ما نیستند

یا مسبب بدبختی ما

آرومم.......

قبلنا تا یه پست جدید میذاشتی ده تا نظر میذاشتن

الان بلاگفا منو یاد سریال ایستگاه ارواح میندازه

دبستانی بودم ساعت بازده شبکه چهار پخش میکرد

آرومم.......

هر بار که یکی از عزیزاممان می میردتازه یادمان می افتد که پدیده ای به نام مرگ هم وجود داردمرگ پایان همه فرصتهاو آغاز همه ی حکم هایادمان می افتد که زندگی همیشه جریان نداردو جایی زمانی که مقدر باشدپاره م آرومم.......ادامه مطلب

 

امروز دفن کردم خاطرات آنهایی را که دوستم ندارند دیگر

خدا رحمتشان کند

آرومم.......

جمعه دلتنگی هام و تکه هایی از گذشته رو که اذیتم می کردبرای یه دوست تعریف کردم و اون بدون قضاوت و با دقت به تمام حرفام گوش کرداون نصیحتم نکرد، سرزنشم نکرد فقط بهم گفت می فهممت درک میکنم میدونم چی میگی آرومم.......ادامه مطلب